شاید هدف و مقصدی که برای خودم در نظر گرفته ام، خیلی ربطی به مهندسی و ریاضی و فیزیک نداشته باشد، اما دلیل نمی شود که دوستشان نداشته باشم! از حق نگذریم سروکله زدن با مسائل دینامیک و حساب کردن انتگرال های عجیب و غریب کار بسیار لذت بخشی است! نه تنها لذت بخش که بر خلاف چیزی که مرسوم است خیلی به نظرم مفید و به درد بخور است! شاید حساب کردن انتگرال سینوس دو ایکس و حل کردن مسئله نقطه برخورد یک پرتابه مشکلی از زندگی ام را حل نکند، اما این دو فعل  "حساب کردن" و "حل کردن مسئله" خیلی خیلی چیز به درد بخوری است! این که  یک مسئله را بگذاری جلوی خودت و بعضا چندین ساعت بشینی سرش، انواع و اقسام راه حل های مختلف رو امتحان کنی، منابع مختلف رو بخونی تا تهش بتونی اون سوال رو حل کنی. چیزی که به تو توانایی حل کردن مسائل رو میده. یه چالش ذهنی جدی که تو رو آماده می کنه برای حل مسئله های جدی تر و مهم تر!

چند وقتیه دارم به این فکر میکنم که این رویکرد چقدر در زمینه علوم انسانی هم وجود داره؟ چقدر کسایی که از دبیرستان علوم انسانی رو انتخاب می کنند و بعدا هم در دانشگاه اون رو ادامه می دهند در معرض حل مسئله قرار می گیرند؟ چقدر پیش میاد که یک مشکل و مسئله را جلوی خودشان بگذارند و تا اون رو حل نکردند دست از تلاش نکشند؟

یکی از نکات جالب اینه که خیلی از فیلسوفان و علما و بزرگان حوزه علوم انسانی در زمینه ریاضیات هم دستی در آتش داشتند! از دکارت گرفته تا خیام و ابن سیناو خواجه نصیرالدین طوسی و آقای حسن زاده آملی!

من هیچ وقت به صورت آکادمیک در جریان علوم انسانی قرار نگرفته ام و از نزدیک مسیر تحصیلی آن را ندیده ام، برای همین این سوال را باید علوم انسانی خوانده ها جوابش را بدهند که چقدر این تلاش برای حل مسئله در آن جای دارد؟ 

ولی عجالتا بگذارید اینگونه بگویم: " راه علوم انسانی از ریاضی می گذرد!"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود پایان نامه رشته مدیریت کافی نت و گیم نت کامبادن سوالات هماهنگ استانی نوبت دوم -پایه نهم Dr.javanroodi case report اجاره ماشین در کیش وبلاگ برگزاری عروسی و مجالس در تالار و سالن کویر رایانه وسايل خانه بازي و شهربازي کوله پشتی دخترانه و زنانه Michael